فرصت طلایی، فرصت خونی
نویسنده: عذرا غنی
زمان مطالعه:5 دقیقه

فرصت طلایی، فرصت خونی
عذرا غنی
فرصت طلایی، فرصت خونی
نویسنده: عذرا غنی
تای مطالعه:[تا چند دقیقه میتوان این مقاله را مطالعه کرد؟]5 دقیقه
در یکی از اپیزودهای پادکست «کتابباز» سروش صحت در پاسخ به مجتبی شکوری که از او یک نصیحت خواست، گفت: «اگر کسی اشتباهی کرد و عذرخواهی کرد، ببخشیدش. اگر دوباره آن اشتباه را تکرار کرد و دوباره عذرخواهی کرد، باز هم ببخشیدش. وقتی آدم اشتباهی میکند، کاری جز عذرخواهی از او برنمیآید.»
این از اصلیترین شعارهای من در زندگی است؛ اینکه باید بخشید. فکر میکنم ممکن است روزی خودم هم در موضعی برای بخشیدهشدن قرار بگیریم و آن وقت است که ممکنالخطابودن انسان برایم معنا میشود. اما من برخلاف شعارهای زندگیام هم عمل کردهام؛ گاهی خطا کردم و به خودم حق دادم که مرتکب این خطا بشوم. در نهایت هم از خودم رضایت داشتم؛ هرچند برخلاف تمام آنچه میخواستم باشم، عمل کرده بودم. درست بود که عملم مخالف شعارهای زندگیام شده بود اما خطای عالمانهی من اقتضای سمت روانم بود. برای همین معتقدم که نمیتوان اشتباهات دیگران را قضاوت کرد و لازم است که برای بعضی اشتباهات به آدمها فرصت داد. شاید مثل انیمیشن «رایا و آخرین اژدها»، فرصت و اعتماد دوباره به آدمها - حتی اگر آنها اعتماد ما را به بدترین شکل ممکن خدشهدار کرده باشند - خوب باشد. شاید اصلاً همین نیروی ایمان و باور قلبی به آنها باعث شود که برای همیشه تغییر کنند. شاید اعطای نشان فرصت دوباره به آدمها خیلی وقتها هم بد و خطرناک نباشد.
میدانم که برای همین بخشش و فرصت دوباره هم خط قرمزها و مرزهایی وجود دارد. انگار باید دژ محکمی در برابر ورود آدمها به زندگی ساخت؛ اما نبخشیدن و ماندن در ناراحتیهای گذشته هم آفت باغ دژ وجودمان است. من خودم گمشدهی این وادی دیریاب هستم و تلاشهایم برای یافتن مرز درست بخشش و فرصت دوباره، هنوز به سرمنزل مقصود نرسیدهاند.
البته همیشه ادای قربانیها را درآوردن هم درست نیست؛ نمیشود همیشه مدعی مورد ظلم قرارگرفتن بود. هنوز هم علیرغم آنکه سعی میکنم خطای دیگران در حق خودم را درک کنم، منتظر آن روزی هستم که در همین جایگاه برای مورد بخشش قرارگرفتن مینشینم. آن وقت است که بهتر از هر زمانی میفهمم که چهقدر به فرصت دوبارهای نیاز دارم، که قدرت فرصت دوباره چقدر میتواند جادویی و اثرگذار باشد، و میتواند ما را به انسانهای بهتر و قویتری از انسانهای پیش از اشتباهاتمان تبدیل کند و تلاش برای جبران آنها ما را در این مسیر ثابتقدمتر نگه میدارد.
خالق ما بیش از همه با ساختار پیچومهرههای خلقتمان آشناست و از اثرِ فلجکنندهی ناامیدی آگاه است، و میداند که همین ناامیدی چه فرصتهای پیشرفتی را که از ما نمیگیرد. برای همین هم آغوشش همیشه به روی ما گشوده است و اگر پشیمان ببیندمان - حتی بیشتر از قبل - دوستمان خواهد داشت و آغوشش را به رویمان خواهد گشود: «صد بار اگر توبه شکستی، بازآ». او اولین چراغِ «بارها و بارها به انسانها فرصتدادن» را روشن کرده و به نظرم این فرصت دوباره و بخشش برای آدمهای درست زندگیمان بسیار سازنده خواهد بود. در عین حال تشخیصش هم واقعاً سخت است. جالب است که گاهی میبینیم آدمهای اشتباه زندگی ما در مواجهه با دیگری همانی میشوند که ما میخواستیم: پشیماناند، سعی در تغییر دارند و گویی به یکباره به قهرمان زندگی کس دیگری تبدیل شدهاند. آنجاست که همه آن بخششها و فرصت دوباره دادنها مثل پتکی بر فرق سرمان فرود میآید و خشم و غم مثل امواج مهیب دریایی طوفانی به سمتمان خیز برمیدارد.
با وجود همه این حقایق، گردی زمین ممکن است روزی ما را به همان جایی برساند که کس دیگری را به خاطرش سرزنش کردیم، قضاوتش کردیم و حتی برای یک ثانیه هم سعی نکردیم دنیا را از دید او نگاه کنیم؛ به جایش فقط زخمهایمان را نشان دادیم و با نبخشیدن و فرصت دوباره ندادن به او سعی کردیم همین زخمها را عمیقتر کنیم. منکر این حقیقت نمیشوم که با تن زخمی و خونی از بیانصافیهایی چون خنجر بر پیکر بیجانمان، حرف از مرحمگذاشتن برای خود و حتی سعی در قرار گرفتن در جایگاه زخمزَننده، کار سادهای نیست. اما شاید ما را سبک کند و بار این غم را از روی دوشهایمان بردارد و زمین زند؛ و خب شاید هم فرصت دوباره و دیدن سعی و تلاشهای آن آدم آرامآرام دست معجزهای بر تمام زخمهای پیشینمان بکشد و همهچیز را مداوا کند. مرز باریکی بین آسیبهای روحی پیدرپی با بخشش هر چیز و هرکس و اعطای فرصت تغییر به آدمها وجود دارد، مرزی که خطکشی و تشخیصش کار حضرت فیل است.
مخلص کلام اینکه گاهی باید فرصت داد، درک کرد، قضاوت نکرد و بخشید؛ حتی خودمان را. وقتی با بیرحمی هرچه تمامتر در حق خودمان به میدان نبرد دنیا میآییم، چطور توقع داریم از اشتباهات دیگران به سادگی کوتاه بیاییم؟ وقتی خود برای خود هیچ سپری نساختهایم. حتی میشود گفت این سختگیریهای مفرط بر دیگران، شعاع نور عالمگیرش اول از همه خودمان را میسوزاند و نابود میکند، و خوب است که اول از همه در حق خودمان بخشندهی شفیق باشیم. فرصت دوباره هم برای خودمان خوب است و هم برای دیگران. شاید بتوانیم تا حد ممکن از اشتباهاتمان اجتناب کنیم اما هیچگاه به طور کامل قادر به انجام این مهم نخواهیم بود. شاید در ابتدای مسیر رسیدن به آن باید بیش از هرکس خودمان را ببخشیم و نشان فرصت دوباره را به خود اعطا کنیم. شاید بخشش باید هدیهای باشد که پیش از همه به خودمان تقدیمش میکنیم.

عذرا غنی
برای خواندن مقالات بیشتر از این نویسنده ضربه بزنید.
کلیدواژهها
نظری ثبت نشده است.